روزهای سخت

تو سخت ترین روزهای زندگیم دارم دست و پا میزنم ، یه کم جرات می خوام تا خودم رو خلاص کنم از این روزهای پر از غم و استرس .

۸ اردیبهشت ۸۲ ساعت ۱۰.۵۵ شب

با واژه ها زندگی کردن رو هیچ کسی مثل من درک نکرد،همون دو ورق نامه عاشقانه ات  ،واژه واژه اش برای من  کافیه که با هر سطرش ساعت ها تو رویا برم.


.

چرا تموم نمیشه این کابوس زندگی...

.

عجیب منتظر پایانه همه چیم .کی تموم میشه این بازی کسل کننده زندگی ...

این بغض کهنه کی دست از سرم برمیداره ،سنگینی روی سینه ام چرا کم نمیشه.


۱۸ سال گذشت....

۱۸ سال پیش این موقع ها من تو آسمونا بودم...

کاش میدونستم تو اصلا امروز رو یادت  مونده..

۱۲فروردین ۹۹

چرا دیروز همش حس میکردم زنت بو برده که یه زمانی مثلا عاشق من بودی 

دستشو که گرفتی و رفتید قدم بزنید تو باغ حس کردم داری نمایش بازی میکنی که ببین تو رو کامل فراموش کردم 

می دونم فراموش کردی

باور کردم دیگه خودت رو اذیت نکن.

من چشمم دنبال زندگی تو نیست

من دنبال سوالای بی جواب خودمم

دنبال اون حس و حالی که ازم دزدیدی....

عزیزه دلم

عزیزم 

عشقم

محال ترین 

دورترین

دست نیافتنی ترین 

بی وفاترین 

بی رحم ترین

دوست دارم از رویاهام بیارمت بیرون ،بنشونمت روبروم صاف تو چشمات نگاه کنم ،چرا ولم کردی چرا بی هوا رفتی چرا آخه چطوری دلت اومد این همه سال دارم از درون آتیش میگیرم .

این چند روز هر وقت  به زنت زنگ میزدی قلبم از جا کنده میشد.

چه دلی دارم من ...

از اون روزی که من رو عاشق ترین دختر دنیا کردی  ۱۸ سال میگذره ....



..

تو فقط آمده بودی،که دل از من بِبَری

بروی،دورشوی،قصه و رویا بِشوی...



..

درونم پر از تشویش و سر درگمیه،همش فکر می کنم هجده سال قبله همون امید و اضطراب  .

در کل غمگینم اینو چشمام میگه و سکوت های طولانیم ..‌.

خیلی ازت دلگیرم خیلی ...این رو فقط خدا می دونه.

همش تو سرم تکرار میشه چرا برام نجنگیدی چرا حتی یه تلاش کوچولو هم نکردی ،چی شد .

من دیگه اون دختر شاد و سرزنده نیستم.عین همین هجده سال غرورم ،قلبم واحساسم نابود شد.

عشق واقعی غم نداشتنه ، به این میگن کیک عشق ،شیرین و غمگین .. .این یالوگ از سریال آمریکایی خیلی قشنگ با حس الانم هماهنگه.