تفال ...

می خوام با دیوان حافظ یه فال بگیرم ..چشمامو می بندم و هر چی که تو دلم ه نیت میکنم ..

 

دیدم به خواب دوش که ماهی بر آمدی

کز عکس روی او شب هجران سر آمدی

تعبیر رفت یار سفر کرده می رسد

ای کاش هر چه زودتر از در درآمدی

ذکرش به خیر ساقی فرخنده فال من

کز در مدام با قدح و ساغر آمدی

خوش بودی ار به خواب بدیدی دیار خویش

تا یاد صحبتش سوی ما رهبر آمدی

فیض ازل بزور زر ار آمدی بدست

آب خضر نصیبهء اسکندر آمدی

آن عهد یاد باد که از بام و در مرا

هر دم پیام یار و خط دلبر آمدی

کی یافتی رقیب تو چندین مجال ظلم

مظلومی ار شبی بدر داور آمدی

خامان ره نرفته چه دانند ذوق عشق

دریا دلی بجوی دلیری سر آمدی

آن کوترا به سنگدلی کرد رهنمون

ای کاش که  پا یش به سنگی بر آمدی 

گر دیگری به شیوه حافظ زدی رقم

مقبول طبع شاه هنرپر ور آمدی

 

    

چرا؟؟؟؟

داشتم فراموشت می کردم امّا
باز دوباره دیدمت
تو غمها قوطه ور شدم چرا
داشتم فراموشت می کردم امّا
تا صدات رسید به گوش من
شکستم بی صدا چرا
داشتی می رفتی از خیال من
خَزونی بود بهار من
دیدم تو رو خزونم جون گرفت
این قلب سرد و ساکتم
دوباره با نگاه گرم و بی ریا و عاشقم
زبونه زد
چرا دوباره اومدی صدا رو جون دادی
گل بهار و زخم دل
دوباره تازه شد
شوق نگاه خستم و دوباره
دوختی آخر ستاره
حسرتم بی اندازه شد
یا راحتم کن و واسه همیشه
این دل رو بکن ز ریشه
از خیال سرد من برو
یا باغبون شو و گلا رو
باز نشون بده بهار و
توو وجود خسته ام برو

                    .......Time is

 Too Slow for those who Wait

, Too Swift for those who Fear

, Too Long for those who Grieve

, Too Short for those who Rejoice

 

, But for those who Love

          . Time is Eternity

Hnery van Day