چند تا دوبیتی

سیصد گل سرخ و یک گل نصرانی ، ما را ز سر بریده می ترسانی
ما گر ز سر بریده می ترسیدیم ، در مجلس عاشقان نمی رقصیدیم
× × × × × × ×
در حیرتم از َمرام این مردم پست ، این طایفه ی زنده کش مرده پرست
تا هست به ذلت به کشندش ز جفا ، چون ُمرد به عزت ببرندش سره دست
× × × × × × ×
چـرا وقتـی کـه راه زندگـی همـوار می گـردد
بشر تغییر حالت می دهد خونخوار می گردد
به وقت عیش و عشرت می نوازد ساز بد مستی
به وقت تنگدستی مومن و دین دار می گردد
× × × × × × ×
تا توانی بگریز از یار بد ، یار بد بدتر بود از مار بد
مار بد تنها تو را بر جان زند ، یار بد بر جان و بر ایمان زند
× × × × × × ×
عشق چون در سینه ام بیدار شد، از طلب ، پا تا سرم ایثار شد
این دگر من نیستم ، من نیستم ، حیف از آن عمری که با من زیستم
× × × × × × ×
هر کس بد ما به خلق گوید ، ما چهره به غم نمی خراشیم
ما خوبی او به خلق گوییم ، تا هر دو دروغ گفته باشیم
× × × × × × ×
من ترک عشق شاهد و ساغر نمی کنم  ، صد بار توبه کردم و دیگر نمی کنم
باغ بهشت و سایه ی طوبی و قصر حور ، با خاک کوی دوست برابر نمی کنم
× × × × × × ×
گفته بودم که اگر بوسه دهم توبه کنم ، که دگر بار از این گونه خطاها نکنم
بوسه را داد چو برداشت لبش ازلب من ، توبه کردم که دگر توبه بی جا نکنم
× × × × × × ×
هر که عاشق شد منت از صد یار می باید کشید
بهر یک گل منت از صد خار می باید کشید
من به مرگم راضیم اما نمی آید اجل
بخت بد بین کز اجل هم ناز می باید کشید
× × × × × × ×
دنیا همه هیچ و کار دنیا همه هیچ ، ای هیچ برای هیچ بر هیچ مپیچ
دانی که  ز آدمی پس از مرگ چه ماند ، لطف است و محبت است و باقی همه هیچ