۱۸ سال گذشت....

۱۸ سال پیش این موقع ها من تو آسمونا بودم...

کاش میدونستم تو اصلا امروز رو یادت  مونده..

۱۲فروردین ۹۹

چرا دیروز همش حس میکردم زنت بو برده که یه زمانی مثلا عاشق من بودی 

دستشو که گرفتی و رفتید قدم بزنید تو باغ حس کردم داری نمایش بازی میکنی که ببین تو رو کامل فراموش کردم 

می دونم فراموش کردی

باور کردم دیگه خودت رو اذیت نکن.

من چشمم دنبال زندگی تو نیست

من دنبال سوالای بی جواب خودمم

دنبال اون حس و حالی که ازم دزدیدی....

عزیزه دلم

عزیزم 

عشقم

محال ترین 

دورترین

دست نیافتنی ترین 

بی وفاترین 

بی رحم ترین

دوست دارم از رویاهام بیارمت بیرون ،بنشونمت روبروم صاف تو چشمات نگاه کنم ،چرا ولم کردی چرا بی هوا رفتی چرا آخه چطوری دلت اومد این همه سال دارم از درون آتیش میگیرم .

این چند روز هر وقت  به زنت زنگ میزدی قلبم از جا کنده میشد.

چه دلی دارم من ...

از اون روزی که من رو عاشق ترین دختر دنیا کردی  ۱۸ سال میگذره ....