شب و روزم شدی تو ولی وقتی میبینمت خودمو و نگاهمو ازت میدزم ،اون چند روز مراسمه ختم دلم برات آتیش بود ،دلم می خواست بغلت کنم شاید کمی از دلتنگی های من و غم تو کم بشه.

هر بار سرم رو بلند کردم منو نگاه میکردی ،شاید دل تو هم پر از حرفه مطمینام همینطوره چشمات هیچ وقت درغگوی خوبی نبودن ...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد