فرصت شگفتن

در حضور حیرت زده ماه با دلم به گفتگو می نشینم؛

از خاطرات دور و نزدیک میگویم،

از شبهایی که بیدادی ستارگان و زیبایی ماه را ندیده گرفتم،

از شبهایی که اسیر پنجه های خواب بودم

و از دیدن مهتاب محروم ماندم.

من عبور معطر نسیم را ندیدم؛

من سرود باران را که بر خواب گیاهان و درختان بارید، نشنیدم.

من ماندم و نسیم گذشت.

من ماندم.

من خاموش ماندم و دریا خروشید؛

من پژمردم و گل شگفت و دل با من سخنی نگفت.

من با دل آشنا نبودم.

حال در خلوت خویش با دل سخنی می گویم

و روزهای از دست رفته را می جویم.

خوب می دانم که هنوز

فرصت شگفتن است

و باران دوباره خواهد بارید

و زمین با نام عیسی سبز خواهد شد.

اگر او دست مرا بگیرد،

من نیز خواهم شگفت و از بند ظلمت رها خواهم شد

چنان ستاره ای که در خاموش ترین شبها

سرود سپید صبح را خواند

و شعر روشن فردا را بر لوح آسمان نوشت

نظرات 5 + ارسال نظر
علیرضا دوشنبه 18 خرداد‌ماه سال 1383 ساعت 02:53 ق.ظ http://mardegharibeh.persianblog.com

سلام شعر قشنگ و زیبایی بود موفق و پیروز باشی.
به من هم سری بزن خوشحال می شم.

خونه عشق چهارشنبه 20 خرداد‌ماه سال 1383 ساعت 08:52 ب.ظ http://lovehouse.blogsky.com

salam dooste khub mamnoon ke omadi pisham khaili khush hal shodam man webloge dige ee ham daram age onja ham biaee khushhalam mikoni
www.haniyeh-666.persianblog.com
hastesh bazam bia pisham movafagh bashi

افکار همایونی ! پنج‌شنبه 21 خرداد‌ماه سال 1383 ساعت 10:04 ق.ظ http://hgd.persianblog.com


سکوت ما دیگر تمام
دیگر نمى افتیم به دام

باران شنبه 23 خرداد‌ماه سال 1383 ساعت 12:05 ب.ظ http://shamlo.blogsky.com

ببار ای نم نم باران
زمین خشک را تر کن
سرود زندگی سر کن ...

افکار همایونی ! شنبه 23 خرداد‌ماه سال 1383 ساعت 01:03 ب.ظ http://hgd.persianblog.com

همه با هم
یک دل و یک رنگ
به یک سو
یک دست شویم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد