نیازمند چیری بودم که باورش کنم
نگاهت بر من افتاد و باور کردم .
خواهان گسی بودم تا باورش کنم
خود و رویاهایت را با من تقسیم کردی
و باورت کردم .
اما....
انچه که برایتی نیازمندش بودم
باور کردن خود بود .
مرا به دنیای درونت بردی
و با اکسیر عشق یاریم کردی
و به برکت توست
که زنده ام
لمس می کنم
وباوردارم .
کسی چیزی یا خود را .......
اری تنها به خاطر وجود توست.
سلام
خوشحالم که با وبلاگ شما آشنا میشم.
شعرهای زیبایی می نویسید.
اگر موافق باشید به هم لینک بدهیم.
موفق باشید.