ولنتاین را به همه عاشقان تبریک می گویم .

14فوریه هر سال ، عشاق سراسر جهان گل، شمع و هدایایی کوچک رد و بدل میکنند تا علاقه خود را به یکدیگر نشان بدهند .اما ایا می دونید که ولنتاین کی بوده و چرا فقط عشاق اون رو جشن می گیرن ؟افسانه ای که بیشتر درباره این روز و یا بهتر بگم این جشن شهرت داره از روم باستان شروع میشه. یعنی زمانی که کلادیوس دوم به خونریزی و لشکر کشی های فراوانی مشهور بود. اما در هر لشکر کشی برای گرداوری سپاه دچار مشکل می شد و مردان جوان حاضر نمی شدند وارد ارتش اوبشوند .کلادیوس عدهای رو مامور کرد تا علت رو پیدا کنند و مشکل رو بر طرف کنند . بعد از مدتی نتیجه تحقیقات رو به کلادیوس این طوری گزارش دادند : مردان جوان حاضر به ترک دیا خود نیستند و علت اون این بود که اونها قادر به ترک کردن همسران جوان و محبوب خودشون نیستند و به راهی برن که جز خونریزی چیز دیگه ای نداره . کلادیوس که به کلادیوس بی رحم مشهور بود برای رفع این مشکل دستور میده که از اون پس به بعد ازدواج و حتی دوستی بین دختر ها و پسرها در سراسر روم ممنوع بشه .
سنت ولنتاین که کشیشی مهربان و خوش قلب بود، نتونست ناراحتی و عذاب دلدادگان روتحمل بکنه و در فکر چاره ای بود . تا این که در سال 269 میلادی چاره ای پیدا کرد و به همراه دوستش سنت ماریوس ،ترتیبی دادن که جوانان را به عقد ازدواج همدیگه دراوردن .
کلادیوس در ابتدا متوجه نبود اما پس از مدتی که دید مشکل همچنان پا بر جاست و کسی حاضر به شرکت در جنگ نیست ، جاسوسهای رو فرستاد تا متو جه ماجرا بشن جاسوسها پس از مدتی متوجه کار پنهانی سنت ولنتاین شدند و ماجرا رو به کلادیوس گزارش دادن. کلادیوس که از شنیدن این جریان خیلی عصبانی شده بود دستور داد که ولنتاین رو دستگیر کنند و اون رو با چماق بزنندو بعد اون رو به زندان بفرستندتا در روز 14 فوریه اعدامش کنند . به این ترتیب سنت ولنتاین با جراحات زیادی به زندان افتاد . دختر زندانبان موظف بود که برای ولنتاین آب و غذا ببره و پنهانی هم جراحات و زخمهای اون رو درمان می کرد . کم کم سنت ولنتاین و دختر عاشق همدیگه شدند ،اما هیچکودوم حاضر به افشای راز دلشون نبودند . تا این که روز 14 فوریه رسید . سنت ولنتاین که نمی خواست بدون زدن حرف دلش بمیره نامه ای به دختر زندانبان نوشت و پایان نامه رو اینطوری امضا کرد :"از طرف ولنتاین شما" و بعد به پای طناب دار رفت .اینم از ماجرای روز ولنتاین که قول داده بودم براتون بنویسم .

و این چند بیت شعر رو تقدیم میکنم به تو .......

بو مه زرای ئاواتی من ،توی نه و گولی عیشق و وفاداری

بو گولشه نی پر گولی ژینم ئه توی ئاوازی دلداری

له به حری بی په یی ژیان ،عیشقی تو له دل که شتی ئاواتم بوو

خو شه ویستی و میهری تو ،گرمی ژینی من ریگای نه جاتم بوو

په پوو له ی ئازادی ناو باخچه ی دلداری و عیشق و سه فا بوو ین

به خوا زور حه یفه گولم ئیمه به جاری له یه ک جیا بووین

 

نظرات 2 + ارسال نظر
الهه پنج‌شنبه 30 بهمن‌ماه سال 1382 ساعت 09:48 ق.ظ http://elahe23.blogsky.com


سلام دوست عزیز ‏
وبلاگت فوق العادست من خیلی خوشم اومد امیدوارم جاودان بمونه.بازم بهت سر میزنم و برات آرزوی موفقیت ‏میکنم ..................................خدانگهدار

مهدی سه‌شنبه 5 اسفند‌ماه سال 1382 ساعت 03:26 ق.ظ

خیلی با حال و جزاب بود .اون لایق این همه مهر و محبت است .مطمین باش

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد