-
امروز یه کمی خندیدم........
جمعه 13 آذرماه سال 1383 22:27
صبح که می رفتم دانشگاه تو اتوبوس یه پسر بچه که مشکل ذهنی داشت با مامانش تو اتوبوس بودن . منم با دوستم مرضیه صحبت می کردم که پسره با دست من رو به مامانش نشون می داد و می گفت اون اون ...بعد برام بوس پرت کرد ما هم کلی خندیدیم ...نمردیمو یکی برای ما بوس فرستاد تو دانشگاه هم بچه ها سلف رو گذاشتن رو سرشون از بس که دست زدن و...
-
رسوا!!!
یکشنبه 8 آذرماه سال 1383 21:42
یادت میاد اولین بار که این شعر رو برام خوندی کی بود؟؟یادت میاد چقدر اون موقع دوست داشتم ؟؟یادت میاد چقدر دزدکی همدیگرو نگاه می کردیم ؟؟یادت میاد حتی تو شلو غی ها هم حواسمون پیش همدیگه بود؟؟… اولین بار که این شعرو خوندی خوب یادمه کی بود …جمعه دمدمای غروب تو هال نشسته بودیم مامان و بابا مسافرت بودن من و تو امین فقط خونه...
-
You’ll Never Know
یکشنبه 8 آذرماه سال 1383 01:09
You’ll never know just how much I miss you هرگز نخواهی دانست که چقدر دلم برایت تنگ شده You’ll never know just how much I care هرگز نخواهی دانست که چقدر به تو علاقه دارم And if I tried, I still could't hide my love for you و حتی اگر سعی میکردم هم، نمیتوانستم عشقم را از تو پنهان کنم You ought to know, for haven’t I...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 2 آذرماه سال 1383 20:18
سلام نمیدونم حالم خوبه یا بده یه جورای قاطی کردم جلال الدین رومی: کسی که ندای درونی خود را می شنود، نیازی نیست که به سخنان بیرون گوش فرا دهد. جی.پی.واسوانی « تا سرای او »: هرکس همان گونه است که فکر می کند پس مراقب افکار خود باشید . ذهن همچون ساعتی پیوسته درحال کار کردن است و باید هر روز با اندیشه های خوب آن را کوک کرد...
-
تفال ...
دوشنبه 25 آبانماه سال 1383 22:55
می خوام با دیوان حافظ یه فال بگیرم ..چشمامو می بندم و هر چی که تو دلم ه نیت میکنم .. دیدم به خواب دوش که ماهی بر آمدی کز عکس روی او شب هجران سر آمدی تعبیر رفت یار سفر کرده می رسد ای کاش هر چه زودتر از در درآمدی ذکرش به خیر ساقی فرخنده فال من کز در مدام با قدح و ساغر آمدی خوش بودی ار به خواب بدیدی دیار خویش تا یاد...
-
چرا؟؟؟؟
یکشنبه 24 آبانماه سال 1383 14:22
داشتم فراموشت می کردم امّا باز دوباره دیدمت تو غمها قوطه ور شدم چرا داشتم فراموشت می کردم امّا تا صدات رسید به گوش من شکستم بی صدا چرا داشتی می رفتی از خیال من خَزونی بود بهار من دیدم تو رو خزونم جون گرفت این قلب سرد و ساکتم دوباره با نگاه گرم و بی ریا و عاشقم زبونه زد چرا دوباره اومدی صدا رو جون دادی گل بهار و زخم دل...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 4 آبانماه سال 1383 22:56
.......Time is Too Slow for those who Wait , Too Swift for those who Fear , Too Long for those who Grieve , Too Short for those who Rejoice , But for those who Love . Time is Eternity Hnery van Day
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 25 مهرماه سال 1383 14:35
چند روز گذشته خیلی تو فکر بودم...یاد خیلی چیزها اوفتادم...دیشب بعد از سحر خواب دیدم که دارم گریه می کنم و تو رو نفرین می کنم .......خدا بهت رحم کنه... در دور دست قویی پریده بی گاه از خواب شوید غبار نیل ز بال و پر سپید . لب های جویبار لبریز موج زمزمه در بستر سپید . در هم دویده سایه و روشن . لغزان میان خرمن دوده شبتاب...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 23 شهریورماه سال 1383 01:46
سلام امشب شب خیلی عزیزیه از خدا می خوام که مشکلات همه رو حل کنه و به بزرگی محمد(ص) قسمش می دم که مارو در جهتی هدایت کنه که ازآرمون به خلق خدا نرسه و دل کسی رو نشکنیم ... می بخور منبر بسوزان مردم ازاری نکن
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 16 شهریورماه سال 1383 22:01
از من نخواه فراموشت کنم ... نخواه همانی بشوم که قبل از آمدن تو بودم ... خوب می دانم که این یک عشق ساده نیست ... با تمام سلولهایم احساس می کنم که عاشق روح تو شده ام ... وقتی به تو فکر نمی کنم، انگار چیزی را گم کرده ام ... و وقتی به تو فکر می کنم، انگار چیزی توی گلویم گیر کرده است ... اگر قرار بود به اینجا کشیده شود ......
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 13 شهریورماه سال 1383 13:57
چنان دل کندم از دنیا که شکلم شکل تنهایی ست ببین مرگ من را در خویش که مرگ من تماشایی ست مرا در اوج می خواهی تماشا کن تماشا کن دروغین بودم از دیروز مرا امروز تماشا کن در این دنیا که حتی ابر نمی گرید به حال ما همه از من گریزانند تو هم بگذر از این تنها فقط اسمی به جا مانده از آنچه بودم و هستم دلم چون دفترم خالی قلم خشکیده...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 9 شهریورماه سال 1383 02:13
کی اشکاتو پاک میکنه شبا که غصه داری دست رو موهات کی میکشه وقتی منو نداری شونه کی مرهم هق هقت میشه دوباره از کی بهونه میگیری شبای بی ستاره برگ ریزونای پاییز کی چشم به رات نشسته از جلو پات جمع میکنه برگای زرد و خسته کی منتظر میمونه حتی شبای یلدا تا خنده رو لبات بیاد شب برسه به فردا کی از سرود بارون قصه برات میسازه از...
-
سلام
پنجشنبه 5 شهریورماه سال 1383 19:08
خوبی خانومی (هارد.....) امروز به این فکر می کردم که چقدر جالب ما با هم دوست شدیم .با اینکه همدیگرو ندیدیم ولی حس کسی رو دارم که چند ساله با هم دوستن.امیدوارم که به زودی زود همدیگرو ببینیم .. دنیا خیلی کاراش عجیب غریبه...پارسال این موقع من حتی یه ذره هم احتمال نمیدادم که وضعیتم مثل الان بشه ....بگذریم چه من احتمال می...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 1 شهریورماه سال 1383 00:42
غم بی هم زبانی و قفس تنگ نمیگیرد جهان چون من به کس تنگ ز بشت میله هم دیوار قلعه خداوندا قفس تنگ و نفس تنگ... رمز خوشبختی ! بیش تر آدم ها فکر می کنند، آنچه خیلی مهم و سخت است به دست آوردن خوشبختی و سعادت است، در حالی که من مطمئنم آنچه خیلی سخت تر است حفظ سعادت است و نگهداری خوشبختی. خود خوشبختی ممکن است با مساعدت الهی...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 31 مردادماه سال 1383 00:06
گریه نکن قسمت میدم پشت سرمن من مسافر گریه نکن گریه نکن بیشتر از جونم من دوستت دارم این دم آخر گریه نکن گریه نکن میبرم با خود من کوله بار خاطره ها رو گریه نکن میخوام ببینی با لب خندون صبح فردا رو گریه نکن بر میگردم با یه دنیا جلوه های عاشقانه گریه نکن بر میگردم که بخونم در وصف تو باز ترانه گریه نکن توی دنیا تو رو دارم...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 21 مردادماه سال 1383 09:18
زندگی زندگی ساده ترین حرف میان جمله هستی ماست زندگی قهقه ی کودک بازیگوشیست که به این سادگی از نجوای جغجغه ای می خندد آرزو می کردم که تو خواننده شعرم باشی راستی شعر مرا می خوانی نه !دریغا هرگز باورم نیست که خواننده شعرم باشی کاشکی شعر مرا می خواندی..............
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 2 مردادماه سال 1383 10:19
دستمزدی می نخواهیم از کسی دستمزد ما رسد از حق بسی خدایا! دلم می خواهد شبیه بی کس ترین آدمهای روی زمین باشم شبیه آدمهایی که جز تو یاوری ندارند از عظمت مهربانیت در حیرتم چگونه به من محبت میکنی در حالی که در سرزمین وجودم فصل سرد شیطانی حاکم است. خدایا! سجده میکنم در برابرت که اینقدر در برابر من و گناهان من صبوری کمکم کن...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 26 تیرماه سال 1383 01:11
دشمنم به من گفت : دشمن خویش را دوست بدار من اطاعت کردم و بر خود عاشق شدم.
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 18 تیرماه سال 1383 20:34
عمرت الهی کم نشه اما پر از قصه باشه زجرایی که به من دادی خوب بکشی تا آخرش الهی که یه روز خوش از تو گلوت پایین نره رسوای عالمت کنن اون چشای در به درش قسم می خوردی با منی،قسم می خوردی به خدا خدا الهی بزنه تو کمرت،تو کمرش من اهل نفرین نبودم چه برسه که تو باشی بیاد الهی خبرت،بیاد الهی خبرش یکی،دوتا،سه تا که نیست از خیلیاش...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 1 تیرماه سال 1383 12:40
منتظر یه خبرم ولی نمی دونم چیه ؟؟؟؟؟...... امروز اولین روز تابستونه .برای همه کسای که دارن این مطلب رو می خونن ارزو می کنم تابستون قشنگ و بیاد ماندنی رو داشته باشن ... از خود شروع کنیم این عبارت برروی سنگ قبر یک کشیش انگلیسی در کلیسای وست نیستر نوشته شده است: جوان وآزاد بودم، تصوراتم هیچ محدودیتی نداشتند و در خیال خود...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 31 خردادماه سال 1383 11:31
امروز آخرین روز بهار سال هشتاد و سه ...دیگه از فردا وارد تابستون می شیم .این سه ماه که گذشت برای من پر خاطراتی بود که همیشه تو ذهنم می مونن ...خاطراتی که هم تلخ بود و هم شیرین ... دنیا اونقدر عجیب نیست که ما تصور می کنیم ......... دنیا اونقدر عجیبه که ما نمی تونیم تصور بکنیم !؟؟.....
-
فرصت شگفتن
دوشنبه 18 خردادماه سال 1383 00:28
در حضور حیرت زده ماه با دلم به گفتگو می نشینم؛ از خاطرات دور و نزدیک میگویم، از شبهایی که بیدادی ستارگان و زیبایی ماه را ندیده گرفتم، از شبهایی که اسیر پنجه های خواب بودم و از دیدن مهتاب محروم ماندم. من عبور معطر نسیم را ندیدم؛ من سرود باران را که بر خواب گیاهان و درختان بارید، نشنیدم. من ماندم و نسیم گذشت. من ماندم....
-
افتضاح عشق!!!
یکشنبه 10 خردادماه سال 1383 15:47
آخه چی بنویسم ؟ راجع به عشقی بنویسم که طرف عاشق یکی دو تا خصیصهء ظاهری یا حتی باطنی معشوق می شه و بعد می بینه که بقیهء چیزا خیلی دارن رو اعصابش راه می رن و با خودش می گه که کمال برای هر کس و در هر سنی ممکنه اتفاق بیفته و چون کمال همونه که اون بهش رسیده ٬ تصمیم می گیره طرفش رو متکامل کنه و اونی رو بسازه که تمام و کمال...
-
لیاقت عشق من رو نداشتی
جمعه 8 خردادماه سال 1383 18:57
دلم ، مثل یه ماهی تو یه تُنگ تَنگ ... دیگه ، دل دل نمی زنه ، بیتاب نیست ... دلم خالی خالی ... از تو و هر چه که با تو رفت ... انگار همه ای اون روزها رو یکباره سپردم به آب... ... خالی خالیم ... هیچ هیچ ...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 31 اردیبهشتماه سال 1383 04:00
آنچنان باش که من از تو شکایت نکنم از تو قطع طمع لطف و عنایت نکنم پیش مردم ز جفای تو شکایت نکنم همه جا قصه درد تو روایت نکنم دیگر این قصه بی حد و نهایت نکنم خویش را شهره هر شهر و ولایت نکنم
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 28 اردیبهشتماه سال 1383 05:24
مطمئن باش تو باشی یا نباشی جهان از رفتن نمی ایستد. تو مانده باشی یا رفته باشی کسی در انتظار تو نمی ماند. فقط بدون که دیگه هیچ ارزشی برام نداری. نه به خاطر اینکه نتونستی دوام بیاری و جا زردی به خاطر اینکه مرد نبودی . می تونستی کاری کنی که همیشه با احترام ازت یاد کنم . کاری کردی که تمام ذهنیاتم نسبت به تو از بین رفت...
-
زندان
شنبه 26 اردیبهشتماه سال 1383 14:33
هر چه بینا جشم، رنج آشنایی بیشتر هر چه سوزان عشق، دردِ بی وفایی بیشتر هر چه جان کاهیده تر، نزدیک تر پایان عمر هر چه دل رنجیده تر، سوز جدایی بیشتر هر چه صاحبدرد فزون، برگشته اقبالی فزون هر چه سر آزاده تر افتاده پایی بیشتر هر چه دل رنجیده تر، زندان هستی تنگ تر هر چه تن شایسته تر، شوق رهایی بیشتر هر چه دانش بیشتر،...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 26 اردیبهشتماه سال 1383 12:03
ای کاش حداقل ارزش این رو داشتی که تا وقتی نفسی هست به یادت گریه کنم ... به یاد خنده هات ... صدات ... سلام کردنت ... به یاد همه ی اون لحظه های قشنگ با هم بودنمون ! دلم تنگ شده برای دلواپسی ... برای نگران شدن !... برای تو پارک منتظر شدن ... دلم برای اون دکه کوچولوی پارک هم تنگ شده ... برای دزدکی تلفن زدن ... دلم برای دل...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 23 اردیبهشتماه سال 1383 14:43
سلام تمام نامه های عاشقانه مضحکند. اگر مضحک نبودند، که نامه های عاشقانه نبودند. من هم زمانی نامه های عاشقانه می نوشتم، مضحک، چون دیگر نامه های عاشقانه. نامه های عاشقانه اجبارا مضحکند، اگر عشقی درمیان باشد. سرانجام اما، آنان که هیچگاه نامه های عاشقانه ننوشته اند، مضحکند. چه اوقات نابازیافتنی، که بی توجه، به نوشتن نامه...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 16 اردیبهشتماه سال 1383 11:33
کسی می دونه معنی اصلی عشق چیه ؟ کسی می دونه معنی خوشبختی چیه ؟ به نظر من عشق یعنی اینکه هیچوقت مجبور نشی یه معشوقت بگی متاسفم ... و خوشبختی وقتیه که روح و جسمت همزمان یکجا باشه ... تو زندگیم به دو چیز بیشتر از همه اعتقاد دارم که باعث می شه که ناراحتیها و بدی های دیگران زیاد عذابم نده. یکی قضا و قدر که معتقدم هیچ کاری...