هر چه بینا جشم، رنج آشنایی بیشتر
هر چه سوزان عشق، دردِ بی وفایی بیشتر
هر چه جان کاهیده تر، نزدیک تر پایان عمر
هر چه دل رنجیده تر، سوز جدایی بیشتر
هر چه صاحبدرد فزون، برگشته اقبالی فزون
هر چه سر آزاده تر افتاده پایی بیشتر
هر چه دل رنجیده تر، زندان هستی تنگ تر
هر چه تن شایسته تر، شوق رهایی بیشتر
هر چه دانش بیشتر، وامانده تر در زندگی
هر چه کمتر فهم، کبر و خودنمایی بیشتر
هر چه بازار دیانت گرم، دل ها سردتر
هر چه زاهد بیشتر، دور از خدایی بیشتر
هر چه تن در رنج و زحمت، نا امیدی عاقبت
هر چه با یاران وفا، بی اعتنایی بیشتر
معینی کرمانشاهی
سلام دوست عزیز ...
شعر خیلی زیباست ... با قسمت قرمز هم موافقم .
ممنون که سر زدی