........

سرم یه کمی درد میکنه .....امروزاز یکی از دوستام شنیدم که هنوز بعضی وقتا با عصا راه میری دلم بد جوری درد گرفت ...دست خودم نیست ولی امروز در بس تو فکرت بودم ...با خودت چیکار کردی شدی پوست و استخون ..نمیدونم اینارو می خونی ؟یا اصلا شده تو این یک سال که  وبلاگ ساختم سری به اینجا زده باشی ؟
بعضی وقتا خیره می شم به نقاشی کوچه باغ که رو دیوار چسپوندم و ساعتها تو ذهن آشفتم او نجا قدم می زنم
.... شاید یا قطعا برای تو مسخره باشه که اونجا دنبال تو می گردم ...




نظرات 5 + ارسال نظر
سامان شنبه 21 آذر‌ماه سال 1383 ساعت 09:21 ق.ظ http://samanagha.blogsky.com

سلام ؛ممنون که سر زدی (حرف تکراری کامنت ها )البته مدال نقره رو بدون احتساب نظر خودم به شما می رسه ! ولی این ۶۲۲ زیادی مشکوکه من باید معادل ابجدش رو در بیارم ببینم چی میشه !

یاس خانمی یکشنبه 22 آذر‌ماه سال 1383 ساعت 12:05 ق.ظ http://yasesefid.blogsky.com

الهی یاسی برات بمیره خدا بد نده دوست جونم
اما انتهای نوشتت بدجوری مفکورم کرد

ابراهیم یکشنبه 22 آذر‌ماه سال 1383 ساعت 09:33 ق.ظ http://teshnagangodrat.blogsky.com

سلام دوست من .همیشه با خدا باش پادشاهی کن

علیرضا یکشنبه 22 آذر‌ماه سال 1383 ساعت 11:06 ق.ظ http://mardegharibeh.persianblog.com

سلام وبلاگ بسیار خوبی داری و مطالب جالبی نوشتی موفق باشی.
درضمن اگرخواستی باهم تبادل لینک کنیم.
.....به امید دیدار.....

س شنبه 28 آذر‌ماه سال 1383 ساعت 05:41 ب.ظ http://khanomgolebabai.persianblog.com

سلام عزیزم خیلی وقت پیش میخواستم که برات بنویسم اما فرصت نکردم میخواستم بگم که غصه نخور اون حالش خوبه باور کن من از م... پرسیدم گفت که حالش خیلی خیلی خوبه پس غصه نخوری ها باشه عزیزم؟؟؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد