همسفر من

همسفر تنها نرو بذار تا با هم بریم

سرنوشتمون یکی هر دومون مسافریم

تازه از راه رسیدم هنوزم خسته راه

همسفر تنها نرو بذار تا منم بیام

سخته دل کندن ازین شهر و دلبستگیا

موندن از خونه جدا با همه خستگیا

جون به لبهام رسیده تا به کی دربدری

گرد غربت رو تنم که بازم باید بری

بذار تا خستگی از این تن خسته بره

سخته دلبستگی از شهر دلخسته برخ

اگه بذاری بیام من میشم سنگ صبور

گوش به قصه هات میدم شهر غربت راه دور

سلام عزیز ترینم
متن این ترانه رو برای این اول نوشتم چون می دونم هر دو تا مون خاطره های قشنگی ازش داریم.۴ روز دیگه نهمین ماه سفرمون شروع می شه.4همیشه همراهتم

نظرات 1 + ارسال نظر
سجاد ـ کریمی چهارشنبه 26 آذر‌ماه سال 1382 ساعت 12:14 ب.ظ http://www.helali.blogsky.com

ye sari be weblog ma bezan kheyr bebini nazar yadet nare
khob dorost kardi mofag bashi
sajjad_karimi_2000@yahoo.com

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد